همين امر باعث كندي پيشرفت علم طب نسبت به ساير علوم شده است تا آنجا كه طبق عقيدة يكي از محققين بزرگ اروپا، تمام آنچه كه تا كنون در علم طب شناخته شده در مقايسه با آنچه بايد دانسته شود تقريباً هيچ است و اگر كسي كتابهاي طبي را با كمال دقت مطالعه نمايد و در حين مطالعه، مخصوصاً به اين نكته توجه داشته باشد كه مطالب مجهول را از معلوم جدا كند و آنچه مبهم و متناقض است نيز به كنار بگذارد به درستي بر او ثابت خواهد شد در علم طب كمتر عقايد مثبت و محكم و پابرجائي وجود دارد، بلكه هر جا نظر كند با مطالب مبهم و مجهول روبرو خواهد شد. اين مجهولات از لحظهاي كه مطالعه در روي سلولهاي بدن آغاز ميشود تا آنجا كه علت اصلي بيماريها را بايد تحقيق و جستجو كرد، همه جا موجود است. براي روشن شدن مطلب چند مثال ذكر ميكنيم: مثلاً در مورد سلولها و بافتها، ما نميدانيم كه زندگي و حيات چگونه در سلولهاي بدن نگهداري ميشود و مولكولهاي اجسام شيميايي در ساختمان گذران سلولها كه دايماً دستخوش تغيير هستند چه سهمي در حفظ زندگي دارند. اعضای بدن از بافتها و بافتها از اجتماع سلولها به وجود آمدهاند ولي معلوم نيست سلولها در اجتماعات خود چگونه به سر ميبرند. هيئت اجتماع آنها بيشباهت به اجتماعات مورچه و زنبور عسل نيست. همانطور كه مورچه و زنبور عسل وظايفي را كه در اجتماع به عهده دارند قبلاً ميدانند گويا سلولها نيز به وظايف خود از پيش خبر دارند ولي كيفيت اين عمل بر ما مجهول است. چگونگي روابط اعمال رواني با سلولهاي مغزي هنوز بر ما پوشيده است و ما حتي فيزيولوژي حقيقي سلولهاي مغزي را نميدانيم. هنوز ما نميدانيم كه خصايص عضوي و رواني كه افراد از پدر و مادر خود به ارث ميبرند به چه ترتيب و چگونه تحت تأثير شرايط زندگي، محيط و غذاها و آب و هواهاي گوناگون قرار گرفته و تغيير مينمايند. هنوز معلوم نيست چه روابطي بين رشد استخوانها و عضلات و اعضاي بدن با فعاليتهاي رواني و معنوي موجود است و همچنين از شناسايي عواملي كه تعادل دستگاه عصبي و مقاومت در برابر بيماريها را تأمين كند عاجزيم. يكي از دانشمندان متخصص در بيماريهاي مغز و اعصاب به نام سوك (Souques) در خصوص علت بيماري صرع مينويسد: جهل ما درباره علت بيماري صرع هنوز ادامه دارد و تا كنون كار ما جز اين نبوده است كه فرضي را روي فرض ديگر آورده و اين فرضها را روي هم انباشته و به اين ترتيب چوببست سستي شبيه به چوببستي كه بنّاها موقع ساختن بنا بر پا ميكنند بسازيم.خلاصه اين كه اگر كتابهاي پزشكي امروز را ورق زده و مطالب آن را زير و رو كنيم همه جا با اين قبيل مجهولات و نيز با كلمات و جملاتي نظير «نميدانيم»، «هنوز معلوم نشده است»، «مطمئن نيستيم» و غيره روبرو خواهيم شد. كوتاه سخن اينكه، بر دانشمندان و متخصصين فن پوشيده نيست كه پيشرفت دانش پزشكي در قرون اخير خيلي كندتر از پيشرفت علوم فيزيك و شيمي و مكانيك صورت گرفته، و به علت مشكلات زيادي كه در راه تحقيقات و تجسسات طبي وجود دارد مطالب مبهم و نامعلوم و قضايايي كه از حدود فرض و تصور خارج نشدهاند در آن زياد ديده ميشود و از اينجا است كه اختلاف آراء و عقايد ضد و نقيض بسيار بين دانشمندان پزشكي وجود دارد، تا آنجا كه يكي از محققين اروپا گفته است هيچ عقيدهاي در علم طب ديده نميشود كه عقيدة ضد آن اظهار نشده باشد و همين اختلاف آراء و عقايد ضد و نقيض، ايجاد آشفتگيهايي در طب امروز كرده است. البته اين آشفتگي و بينظمي در تمام دوران طولاني تاريخ پزشكي همواره وجود داشته ولي هرگز ميزان آن به درجة كنوني نرسيده بوده است و عجيب اينجا است كه امروزه هيچكس وجود اين آشفتگيها را حس نميكند بلكه برعكس آنچه ظاهر امر نشان ميدهد جز آراستگي و پيراستگي چيزي نيست، زيرا در تمام كشورهاي دنيا دانشكدههاي پزشكي با برنامههاي وسيع و كامل خود مرتباً به تعليم علم طب مشغولاند و دانشمندان شب و روز در آزمايشگاهها و مؤسسات عظيم طبي به تجسسات و تحقيقات اشتغال دارند و هر چند وقت يك بار از كشورهاي مختلف جهان در محلي به دور هم جمع شده و كاوشهاي علمي و اكتشافات خود را به يكديگر عرضه ميدارند و نتيجه اين تحقيقات و تجسسات در روزنامهها و مجلات علمي درج و منتشر ميگردد و سرعت ارتباطات كنوني به حدي است كه كلية پزشكان دنيا از اكتشافات كوچك و بزرگ كه در دورترين نقاط زمين پيدا شده به زودي با خبر ميشوند. به اين ترتيب گويا تمام كرة زمين حكم كشور يا شهر واحدي را پيدا كرده و كلية افراد بشر با يكديگر دايماً در ارتباط علمي هستند. چكيدة تمام مطالعاتي كه تا كنون در رشتههاي مختلف دانش پزشكي به عمل آمده در كتابها و مجلات طبي منعكس شده و اطباي دنيا همواره به دستورات مندرج در اين كتابها عمل ميكنند. هيچ امري كه حاكي از عدم نظم و ترتيب و يا وقفهاي در پيشرفت دانش پزشكي باشد مشاهده نميشود، در اين صورت چگونه ميتوان تصور هرج و مرج و آشفتگي را در علم طب حتي در مخيله خود خطور داد؟ پاسخ اين سؤال اين است كه اين نظم و ترتيب و اين آراستگي و پيراستگي تماماً ظاهري است و اگر كسي با نظري دقيق و موشكاف به تحقيق و بررسي پردازد در وراءِ اين ظاهر منظم و آرام، آشفتگيهاي بسيار مشاهده خواهد كرد. از نتايج مستقيم اين آشفتگيها بايد وفور بيماريها در بين مردم و وجود مكتبهاي مختلف پزشكي در بين اطبای دنيا و رواج بيحد و حساب و بيبند و بار داروها را در جامعه نام برد. بخش دوم بررسي علل افزايش تعداد بيماريها در اجتماعات بشري مسلّم است هر قدر علم طب و بهداشت پيشرفت كند، مردم مخصوصاً در كشورهاي متمدن و مترقي در اثر رعايت دستورات بهداشتي سالمتر گرديده و تعداد بيماريها در اجتماعات بشري به تدريج كمتر خواهد شد زيرا دانشمندان دانش پزشكي با شناختن عامل بروز بيماريها و مبارزه با آنها، به مرور زمان موفق به كندن ريشة امراض شده و از بروز آنها جلوگيري به عمل ميآورند. چنانكه امروزه در كشورهاي آمريكا به واسطه خشكاندن باتلاقها، نسل پشة آنوفل را از بين برده و ديگر در آن كشورهاي پهناور تقريباً اثري از مالاريا ديده نميشود، بنابراين پيشرفت علم طب و بهداشت نسبت مستقيم با كم شدن تعداد بيماريها در جوامع بشري دارد و همچنين مسلّم است كه اگر يك عده بيماريهايي در بين مردم دنيا به وفور رواج يابد و تعداد آنها بیشتر از سابق گردد مسئوليت اين امر به طور مستقيم و غيرمستقيم مربوط به علم طب و اطبا و متخصصين بهداشت ميباشد. به اين جهت يكي از وظايف اصلي و اساسي عموم اطباي دنيا و مخصوصاً متخصصين بهداشت اين است كه همواره آمار بيماريها و تعداد نسبي آنها را در اجتماعات بشري مورد توجه خاص و مطالعة دقيق قرار داده و مراقب باشند اگر تعداد بعضي امراض در جامعه زياد شود فوراً در مقام تحقيق برآمده علت آن را كشف و به رفع آن بپردازند. مثلاً بايد دانسته شود كه آيا زخم معده و يا مرض قند و ازدياد فشارخون امروزه در بين مردم بیشتر رواج دارد يا 50 سال قبل و 100 سال قبل، اگر امروز بیشتر بود درصدد مطالعه برآيند و عوامل مسبّبة آن را بيابند و به هر ترتيب شده با آشنا ساختن مردم با اصول و مقررات بهداشتي براي عدم ابتلای آنان به اين قبيل بيماريها و نشر يك سلسله حقايق كه اطلاع آنها براي جامعه لازم است و توجه مقامات مسئول بهداشتي كشور به خطرات حاصله از ازدياد روزافزون بيماريهاي مزبور و با اقداماتي نظير اينها، عمل تقدم به حفظ و پيشگيري را به نحو مطلوب انجام دهند و چنانكه همه ميدانند اصولاً كار وزارت بهداري همين پيشگيري و مبارزه با علت بروز بيماريها ميباشد نه معالجة امراض و اين مسئله آنقدر مهم است كه به جرأت ميتوان گفت اگر يك نفر پزشك روزي 2 ساعت وقت خود را صرف مطالعه و تحقيق در اطراف چگونگي پيدايش و وفور بيماريها در جامعه و طرز جلوگيري از بروز آنها نمايد وجود او براي جامعه مفيدتر از آن خواهد بود كه روزي 10 ساعت به معالجة بيماران پردازد. براي تأييد مطلب ميتوان لاوران ميكروبشناس معروف فرانسوي را مثال زد كه در پرتو وجود او ميكروب مالاريا و ناقل مرض كشف و با خشكاندن باتلاقها در اكثر نقاط دنيا، امروزه مالاريا در نقاط مزبور ريشهكن شده است و اين، يكي از بزرگترين خدمتها به جامعه بشري محسوب ميشود. به جهات مندرج در بالا ما لازم دانستيم در مقام تحقيق و مطالعه برآمده، موقعيت علم طب در حال حاضر را با وضعيت آن در زمانهاي پيشين از لحاظ تعداد و وفور بيماريها در جوامع بشري مورد بررسي قرار دهيم. براي روشن شدن مطلب گوييم بيماريها را به دو دستة بزرگ ميتوان تقسيم كرد: الف: بيماريهاي عفوني (ميكروبي و ويروسي) ب: بيماريهاي دِژِنِراتيو (بيماريهايي هستند كه از فرسودگي و انحطاط سلولها پيدا شده و به صورت مزمن درميآيند و اغلب در نتيجة بيماريهاي ميكروبي و گاهي نيز در اثر كمبود ويتامينها و مواد معدني و فلزاتي كه وجودشان براي ساختمان نسوج بدن لازم است و گاهي نيز به عللي ديگر بروز مينمايند). الف- بيماريهاي عفوني: در مورد بيماريهاي عفوني، اگر بخواهيم حق مطلب را ادا كنيم بايد بگوييم علم طب از نظر كشف ميكروبها و ويروسها و مبارزه با آنها و پيشگيري و معالجة امراض عفوني از زمان پاستور تا كنون موفقيّتهايي به دست آورده و به واسطة كشف واكسنها و سرمها و داروهاي شيميايي ميكروبكش و آنتيبيوتيكها قدمهاي مؤثري در راه پيشرفت علم طب برداشته شده است، چنانكه امروزه در اثر يك سلسله اقدامات بهداشتي از قبيل استريليزه كردن آبهاي مشروب و پاستوريزه كردن شير و مواد غذايي و گندزدايي محلها و وجود قرنطينهها و غيره، ديگر از آن اپيدمیهاي وحشتناك و عالمگير از قبيل وبا و طاعون و غيره خبري نيست و بيماريهايي چون تيفوس، تيفوييد، آبله، ديفتري، سل و غيره نيز كمكم از تعدادشان كاسته شده و تلفاتشان خيلي كمتر از سابق شده است و نيز اسهال وبايي كودكان و ساير امراض عفوني اطفال كه سابقاً تلفات زيادي ميدادند به واسطة مراقبتهاي بهداشتي كه امروزه دربارة آنها به عمل ميآيد فوقالعاده كم شده و از مرگ و مير كودكان به نحو مؤثري جلوگيري به عمل آمده است. تمام اينها به جاي خود صحيح و جاي هيچگونه انكار نيست ولي متأسفانه مكتب پاستور با تمام منافع و فوايدي كه براي مردم داشته معهذا همراه با مسکوکات طلا، سكههاي قلب(تقلبی) زيادي نيز به ما تحويل داده است به طوريكه ميتوان گفت مضاري كه از اين راه عايد بشر شده كمتر از منافع و فوايد آن نبوده است. منتها اكتشافات پاستور آنقدر در عالم سر و صدا كرد و منافع حاصله از آن اكتشافات را آن قدر به وسيلة تبليغات همه جا منتشر نمودند كه ديگر در ذهن مردم مجالي براي پذيرفتن مضار آن باقي نماند و عجيب اينجا است كه خود دانشمندان نيز تا اندازهاي مثل ساير افراد مردم تحت تأثير افكار روز قرار گرفته و تا مدتي از مضار آنها غافل ماندند تا اينكه به مرور زمان محققين دانشمند با بررسيهاي دقيق خود به اين ضررها پيبرده در مقام چارهجويي برآمدند و عقايد خود را در اينباره منتشر ساختند. مضارّ مكتب پاستور اينك نظر به اهميت مطلب، مضارّي كه از مكتب پاستور در دنيا پيدا شده است به اختصار شرح ميدهيم: 1- پس از اينكه پاستور ميكروبها را كشف كرد و علت بروز بيماريها مخصوصاً بيماريهاي مسري را از ميكروبها دانست و سر و صداي اين اكتشاف همه جا پيچيد، وحشت و ترس زايدالوصفي در كلية مردم اروپا پيدا شد و براي جنگ عليه ميكروبها و نابود كردن آنها و مبتلا نشدن به بيماريها، همه جا آب مشروب را جوشاندند و از خوردن سبزيها و ميوههاي خام خودداري كردند و شير اطفال را خوب جوشانيده و ميوهها و سبزيها و غذاها را كاملاً پخته و به عبارت اخري كلية مواد غذايي را استرليزه كردند ولي متأسفانه چندي نگذشت كه اين احتياطات در بهداشت غذايي نتايج اسفانگيزي به وجود آورد. كودكان ضعيف و لاغر شدند، رشد آنها متوقف گرديد، بسياري از آنها كمخوني مخصوصي پيدا كردند، خلاصه اينكه سلامت مردم سخت مختل شد. دانشمندان به فكر چاره افتادند، يكي از دانشمندان موسوم به ژرژ بار بارن كتابي تحت عنوان «ترس: بيماري شماره يك» منتشر كرد و در آن كتاب، ترس و وحشت بيجهت مردم را از ميكروبها سخت مورد انتقاد قرار داده و تذكر داد كه اين كار جز ضرر نتيجهاي ندارد زيرا جوشاندن زياد و استرليزه كردن غذاها، اولاً مقداري از مواد حياتي و ويتامينهاي آنها را از بين ميبرد و به اين جهت رشد اعضا و كار و فعاليت آنها متوقف ميماند و ثانياً همانطور كه ميكروبهاي مضر وجود دارد میکروبهای مفيد هم موجود است كه مقداري از هضم غذاها و كارهاي لازم بدن به عهده آنها است، با استرليزه كردن سبزيها و ميوهها ميكروبهاي مفيد نيز همراه با ميكروبهاي مضر از بين ميروند و به اصطلاح تر و خشك با هم ميسوزند و خود پاستور نيز كه معلم اول ميكروبشناسي بود و ميكروبها را كشف كرد و وسيلة نابود كردن آنها را نيز ياد داد هرگز توصيه ننموده بود كه غذاها را استرليزه كنند زيرا طي آزمايشهايي كه آن استاد در آزمايشگاه روي حيوانات كرد نشان داد كه استرليزه كردن غذاها رشد بدن را متوقف و كار اعضا را فلج و سلامتي را مختل و حيوان را ضعيف و لاغر ميكند. حيواناتي كه تحت نظر پاستور با غذاهاي استرليزه شده تغذيه ميكردند پس از چندي نزديك بود بميرند. پاستور رژيم آنها را عوض كرد و مقداري اغذيه تازه و خام به حيوانات مزبور خورانيد. ضعف و لاغري و كسالت آنها برطرف شد و مجدداً سلامت خود را بازيافتند. بیشتر تأكيد پاستور، براي ضدعفوني كردن آلات و ادوات جراحي، دست و اَمكنه بود نه غذاها. علاوه بر ژرژ بار بارن، دانشمندان ديگر نيز در اين باره به مطالعه و تحقيق پرداخته و مردم را با مضار استريليزه كردن ميوهها و سبزيها و غذاها آشنا ساختند. از جمله مادام دوسن ژنه متخصص علم غذاشناسي ميگويد: اگر به چيزهاي وحشتآور و ترسناكي كه كلمه استريليزه در بردارد خوب فكر كنيم به زودي پيخواهيم برد كه يك غذاي استريليزه، چيزي است مثل يك زمين غير حاصلخيز كه هيچ چيز زندهاي براي ادامة حيات و زندگي در آن نميرويد. يك غذاي استريليزه غذا نيست بلكه چيزي است كه ظاهر يك غذا را دارد بدون اينكه از خاصيت و تأثير غذا، چيزي در آن موجود باشد. خلاصه اينكه دانشمندان از زمان پاستور تا كنون ميكوشند كه به مردم حالي كنند ميكروبها و ويروسها همه جا، روي غذاها، در آب، در هوا و روي پوست بدن و داخل دهان و حلق و بيني موجودند و معمولاً هم ضرري ندارند. مثلاً ميليونها ميكروب مختلف در دهان و حلق و مخاطهاي اشخاص وجود دارد بدون اينكه ايجاد بيماري كنند و گو اينكه از بين بردن آنها عملاً محال است ولي اگر فرضاً بتوانيم آنها را از بين ببريم تازه ضرر اين كار بيش از نفع آن است ولي معهذا مردم هنوز هم گوش نميدهند و همان ترس و وحشت اوليه موجود است. گويا اين واهمه و ترس از ميكروب جزء غرايز طبيعي افراد بشر شده زيرا آثار آن را امروزه همه جا ميتوان ديد چنانكه در آگهيهاي تجارتي براي جلب نظر بیشتر مشتري، مثلاً مينويسند: آدامس ويتامينه كه با دست ساخته نميشود و يا مشروبات گازدار نوشيدني كه بدون دخالت دست پر ميشود. البته محتاج به توضيح نيست كه در تهيه مواد غذايي يا هر امر ديگري بايد رعايت نظافت را كرد و مثلاً ميوه يا سبزي را نبايد روي زمين كثيف گذاشت و موقع خوردن آنها نبايد دست كثيف و آلوده باشد. تميزي و نظافت در كلية اديان و مذاهب توصيه گرديده و يكي از شرايط ايمان قرار داده شده است اما نه اين كه به حد وسواس برسد. بنابراين اگر سبزيها را در جريان تند آبي بشويند و در محل تميزي نگهداري كنند از نظر بهداشت كاملاً كافي است و ديگر احتياج نيست كه مثل بعضي اشخاص وسواسي سبزيها را در آب پرمنگنات بشويند و همه چيز را از ترس وجود ميكروب با الكل ضدعفوني كنند. اين عادات و حركات كه مخصوصاً امروزه در طبقات ممتازه و متجدّد بیشتر ديده ميشود و جزء آداب و اصول زندگي متمدن جديد به شمار ميرود، مورد تمسخر دانشمندان است و جز خرافات پزشكي نام ديگري نميتوان به آن داد. خلاصه اينكه هنوز هم بسياري از افراد مردم در اثر خوردن غذاهاي كنسرو شده و استريليزه و نخوردن ميوه و سبزي خام و زياد پختن و جوشاندن شير و غذاها دچار فقر ويتاميني و كمبود مواد حياتي هستند و چنانكه خواهيم ديد اين امر باعث حساسيت مزاجها شده و پيدايش يك عده از بيماريهاي مزمنة كنوني را سبب گرديده است. 2- از روزي كه ميكروبها كشف شده تا كنون، به تدريج يك عده واكسنها و سرمها و داروهاي شيميايي ميكروبكش براي پيشگيري و معالجة امراض عفوني (ميكروبي و ويروسي) توسط دانشمندان كشف و در كارخانجات و مؤسسات عظيم دارويي ساخته شده و در معرض استفاده بيماران گذاشته شده است. اصولاً و رويهم رفته بايد گفت علاوه بر سر و صدايي كه كشف ميكروب در جهان كرد و آوازه آن به همه جا پيچيد و توجه عامة مردم را براي از بين بردن آنها جلب نمود و اين مسئله خود در مصرف كردن خارج از اندازة داروهاي ضد ميكروبي تأثير به سزايي داشته است، عامل بسيار مؤثر ديگر در شهرت و رواج اين داروها و مخصوصاً آنتيبيوتيكها (پنيسيلين، استرپتوميسين، اورئوميسين و كلروميستين، اكروميسين، تراميسين، تتراسين و غيره و غيره) تبليغات قوي و عجيب صاحبان كارخانجات و مؤسسات دارويي بوده است. مهمترين مطالبي كه در مورد اين داروها بايد هميشه در مد نظر گرفت اين است كه هر آنتيبيوتيك را فقط در موارد خاصي بايد به كار برد و تشخيص آن هم فقط به عهده لابراتوار است. در كشورهاي اروپا و آمريكا تا نوع ميكروب در آزمايشگاه معلوم نشود داروهاي آنتيبيوتيك تجويز نميكنند زيرا طبق ضربالمثل معروف هيچ گلي بيخار نميشود، آنتيبيوتيكها در ضمن منافعي كه دارند مضاري هم دارند و آنگاه اگر در غير مورد به كار روند مضار آنها چندين برابر خواهد بود (مضار جاني و مالي غيرقابل جبران). متأسفانه در كشور ما اين مسئله ابداً رعايت نميشود. خوب به خاطر دارم چند سال قبل كه در يكي از شهرهاي بزرگ ايران مدت چند ماه اقامت داشتم و در آن موقع فقط دو سه آنتيبيوتيك كشف شد و پنيسيلين شهرت جهاني پيدا كرده بود روزي به يكي از داروخانهها رفتم، مدير داروخانه باب اعتراض و شكايت را گشود كه اين چه وضعي است و آيا معني علم طب اين است كه هر كس از موي سر تا ناخن پا هر بيماري كه داشته باشد بايد پنيسيلين تزريق كند؟ و يا اشخاص عادي هم اگر چاق باشند و بخواهند لاغر شوند و يا اگر لاغر باشند و بخواهند چاق شوند بايد پنيسيلين تزريق نمايند؟ و اظهار ميداشت بدون اغراق صدي 90 از فروش روزانه ما پنيسيلين است كه يا طبق تجويز آقايان اطبّا مصرف ميشود و يا خود مردم ميخرند و تزريق ميكنند. اين وضعيت آن موقع بود، امروز كه انواع اين آنتيبيوتيكها زياد شده است به راستي ميتوان گفت كه شيرازه امور پزشكي از هم گسيخته شده و ماجراي بزرگي به وجود آورده است كه مضار مالي و جاني آن براي مردم از حد و اندازه خارج ميباشد زيرا آنقدر مردم خود را نسبت به اين داروها علاقمند نشان ميدهند كه پزشك اگر مخالف تجويز آنها هم باشد در مقابل فشار و اصرار مردم چارهاي جز به كار بردن ندارد و ديگر كسي آنقدر توجه ندارد كه اين داروها را دانشمندان اروپا و آمريكا كشف كردهاند و ما لااقل بايد در تجويز آنها پيرو عقايد آنان باشيم. در اروپا و آمريكا محال است به اين بيبند و باري اين داروها را به كار برند زيرا افراط در مصرف آنها مخصوصاً اگر در غير مورد تجويز شوند صرفنظر از ضرر مالي و بهای گزاف داروهاي مزبور كه بر بودجه ضعيف و فقير مردم تحميل ميشود، زيانهاي جاني غيرقابلجبران نيز براي افراد بشر تا كنون به بار آورده است. براي اينكه مدرك محكم و قاطعي به عامة مردم ارائه شود تا صحت مطالب بالا تأييد گردد توجه خوانندگان عزيز را به مقالهاي كه در يكي از مجلات طبي آمريكا به نام The Journal of the American Medical Association تحت عنوان «آنتيبيوتيكها در عفونتهاي دستگاه تنفس» نوشته شده و ترجمه آن در مجله دانشكده پزشكي، شمارة 4، مورخه دي ماه 1332 درج گرديده است جلب ميكنم. اينك قسمتي از ترجمة آن مقاله عيناً نقل ميشود: قبل از شروع معالجه بايستي بيماري را به دقت تشخيص داده، نوع ميكروب آن را تعيين نموده تا بتوان آنتيبيوتيك مناسبي كه بتواند ميكروب مورد نظر را مضمحل كند انتخاب كرد. عدم مطالعه و دقت در انتخاب آنتيبيوتيكها سبب مقاومت ميكروبها ميگردد. تا پايان سال 1951، شصت درصد ميكروبها نسبت به پنيسيلين، 25 درصد نسبت به ارئوميسين و تراميسين و 17 درصد نسبت به كلروميستين مقاوم شده بود. به اين ترتيب سال به سال بر تعداد ميكروبهاي مقاوم افزوده ميشود. در بعضي موارد حتي آنتيبيوتيكها باعث ميشوند كه بعضي از ميكروبها در دستگاه تنفس رشد بیشتري نمايند، مثلاً نژاد مخصوصي از استافيلوكوك طلايي در حين معالجه با پنيسيلين رشد بیشتري ميكند… و در صفحه 238 مينويسد: در پنوموني استافيلوكوكسيك بايستي معالجه را با مقادير زياد پنيسيلين شروع كرد زيرا غالب نژادهاي استافيلوكوك نسبت به پنيسيلين مقاوم شدهاند. به طوري كه از نوشتة بالا استنباط ميشود تا چند سال اوليه كشف آنتيبيوتيكها، در خود اروپا و آمريكا نيز پزشكان دقتي در اينكه ابتدا هر نوع ميكروب را معلوم و سپس آنتيبيوتيك مناسب تجويز نمايند نميكردند و همين مسئله سبب شد كه دانشمندان به ضررهاي آن پيبرده و در مجلات پزشكي لزوم دقت در اين باره را تذكر دادند ولي پس از تذكرات آنها، اطبا و خود مردم متوجه مضار بيبند و بار مصرف كردن آنتيبيوتيكها شده و جلو آن را گرفتند. در كشور ما نه تنها هنوز اين توجه پيدا نشده بلكه ترويج دادن آنتيبيوتيكها را علامت هماهنگي با پيشرفت علم طب دانسته و تصور ميكنند اگر در هر نسخه يكي دو آنتيبيوتيك نوشته نشود متهم به بيعلمي و بياطلاعي از جريان اكتشافات روز ميگردند. مسلّماً منشأ اين طرز تفكر و اين رواج زايد از اندازه آنتيبيوتيكها همان تبليغات قوي مؤسسات دارويي و مبالغههايي است كه در خصوص اين داروها شده و ميشود و اين كه همه جا از خواص معجزهآساي آنها صحبت ميشود، از همان منبع سرچشمه گرفته است. به هرحال امروزه در بسياري از كشورهاي اروپا و آمريكا ممكن نيست داروخانهها بدون نسخة پزشك پنيسيلين بفروشند يا پزشكان بدون آزمايش لابراتوار، پنيسيلين تجويز نمايند زيرا چنانكه شرح آن گذشت عدم مطالعه و دقت در انتخاب آنتيبيوتيكها سبب مقاومت ميكروبها شده و در اثر افراط در استعمال آنها سال به سال بر مقاومت ميكروبها افزوده ميشود. همه ميدانند كه ده سال قبل، بيش از صد هزار واحد پنيسيلين در يك شبانهروز به يك نفر بيمار تزريق نميكردند ولي امروزه يك ميليون واحد هم به جايي نميرسد زيرا غالب نژادهاي ميكروبها نسبت به پنيسيلين مقاوم شدهاند و اگر ضرر آن منحصر به همين بود عيبي نداشت، يك ضرر بزرگتر كه پيدا شده اين است كه از اين ميكروبهاي مقاوم، نژادهاي جديدي به وجود آمده است كه ديگر پنيسيلين روي آنها اثر نميكند مثلاً يك نوع گنوكك (ميكروب سوزاك) جديداً پيدا شده كه پنيسيلين در آن مؤثر نيست و بايد آنتيبيوتيك قويتر را براي از بين بردن آن به كار برد و البته دانشمندان هم بيكار نمينشينند و روز به روز آنتيبيوتيكهاي قويتر كشف مينمايند ولي به اين ترتيب كه پيش ميرود ممكن است روزي برسد كه ميكروبها چنان قوي شده و براي اضمحلال نوع بشر چنگال و دندان تيز كنند كه هيچ وسيلهاي قادر به جلوگيري از قوة تخريبي آنها نباشد. اينها كه نوشته شد افسانهسرايي و خيالپردازي نيست، حقايق مسلّم و غيرقابلانكار است و بر تمام دانشمندان علم طب محرز گرديده و هيچكس شكي در صحت آنها ندارد. اين است كه در اروپا و آمريكا امروز در تجويز آنتيبيوتيكها كمال احتياط رعايت ميشود، در تهران نيز بعضي از آقايان پزشكان اين نكته را رعايت كرده و بدون امتحان لابراتوار و تعيين آنتيبيوتيك مناسب اقدام به تجويز آنها نميكنند. اميد است عموم پزشكان از اين آقايان تأسي فرمايند و مردم را راهنمايي فرموده و مضار افراط در مصرف آنتيبيوتيكها را به آنها حالي نمايند. ضمناً براي اين كه بر عموم مردم ثابت شود كه در حال حاضر آنتيبيوتيكها به واسطة تبليغات قوي كه دربارة آنها شده و ميشود بیشتر از تمام داروها در داروخانهها به فروش ميرسد توجه عامه را به خبري كه در روزنامة اطلاعات، شمارة 9254، مورخه 6/12/35 درج شده جلب ميكنم. در شمارة مزبور به خط درشت مينويسد: «داروهاي جديد آنتيبيوتيك پرفروشترين داروها هستند» و سپس اضافه ميكند: طبق آمار دفتر سنديكاي داروسازان، در حال حاضر 380 داروخانه بزرگ و كوچك در مركز و گوشه و كنار شهر تهران وجود دارد كه از اين تعداد در حدود بيست داروخانه از نظر فروش در رديف داروخانههاي درجه اول و بقيه يا درجة دوم يا سوم محسوب ميشود… و پس از شرح فروش داروخانههاي درجه اول و دوم مينويسد: يكي از اقلام دارويي گرانقيمت كه در ضمن از داروهاي ديگر نيز بیشتر به فروش ميرسد عبارت است از داروهاي آنتيبيوتيك كه براي معالجه بيماريهاي عفوني مصرف ميشود. اگر ضرر آنتيبيوتيكها فقط منحصر به اين بوده كه بر مقاومت ميكروبها افزوده و چنانكه شرح آن گذشت نژادهاي جديدي از آنها به وجود آيد كه داروهاي كنوني در آنها اثري نداشته باشد باز چندان مهم نبود، مضار ديگري نيز در آنتيبيوتيكها موجود است كه بياندازه بايد به آنها اهميت داد و آن اينكه انسان را ضعيف و كمخون ميكنند، ويتامينهاي ذخيرة بدن را مصرف مينمايند، ميكروبهاي مفيد بدن مخصوصاً آنهايي كه در معده توليد ويتامين ب ميكنند از بين ميبرند و از همه مهمتر اين كه مزاج را حساس و استعداد بروز بيماريهاي آلرژيك (حساسيت) را زياد ميكنند و چه بسيار اشخاص كه مبتلا به بيماريهاي مزمن بوده و پس از دورههاي طولاني معالجه با پنيسيلين و سولفاميد و ساير آنتيبيوتيكها اكنون حساسيت خاصي در مقابل سرما پيدا كرده و با اندك تغيير هوا مبتلا به آنژينهاي مكرّر و زكامهاي طولاني و ساير عوارض آلرژيك ميشوند. خلاصه اينكه رواج فوقالعاده آنتيبيوتيكها در عالَم، مضارّ جبرانناپذيري براي نوعِ بشر به ارمغان آورده، سلامتي بسياري از مردم را مختل، مزاجها را عليل و ضعيف و حساس و استعداد بروز بيماريها را زيادتر كرده و به تدريج پيدايش انواع جديدي از بيماريها را در بين مردم سبب شدهاند. اتفاقاً هم اكنون كه مشغول نوشتن اين مطالب هستم، مجلة دانشكدة پزشكي، شماره 10، تيرماه 36 رسيد كه در آن مقالهاي تحت عنوان «سولفاميد و بيماري كمخوني هموليتيك» نگارش آقاي دكتر احمد آژير رييس بخش دانشكدة پزشكي درج شده بود. سولفاميدها كه جزء آنتيبيوتيكها محسوب ميشوند عموماً باعث كمخوني ميگردند، به طوري كه ميتوان گفت ضرر اين داروها به طور مسلّم از منفعت آنها بیشتر است و به اين جهت كمكم از رواج آنها كاسته شده و امروزه در كشورهاي متمدن خيلي با احتياط آنها را تجويز مينمايند. اينك قسمتي از مقاله مزبور را در اينجا نقل ميكنيم: خوشبختانه اخيراً به علت كم شدن استعمال سولفاميد، مضارّ آن كه از همه مهمتر كمخوني هموليتيك بود كمتر ديده ميشود ولي بين سالهاي 44-1947 كه اين داروها زياد مصرف ميشد، بيماري مزبور هم شايع بود و بیشتر پس از خوردن سولفوپيريدين ديده ميشد كه سه روز پس از استعمال دارو كمخوني ظاهر ميشود. ضمناً بايد توجه داشت كه بسياري از داروها و مواد شيميايي هستند كه هر چند به ميزان كافي هم تجويز شوند در برخي از بيماران توليد كمخوني ميكنند و حتي گاهي ولو به ميزان كم خورده شوند سبب كمخوني ميشوند. ضرر سولفاميدها منحصر به كمخوني نيست بلكه چنانكه در كتب مفصل و جديد پزشكي مندرج است، پيدايش بسياري از پولينوريتهاي امروزه كه كرخ شدن و بيحسي و گزگز و مورمور اعضاء و زودخواب رفتن دست و پا و درد و ناراحتي در نقاط مختلف بدن از علايم آن است، در اثر مصرف و رواج سولفاميدها در عالم پيدا شده است.